نا گفته هایی در مورد عارف کامل، حاج میرزا اسماعیل دولابی (1)

حجه الاسلام گنجی از شاگردان آیه الله بهاءالدینی و میرزا اسماعیل دولابی:

قومی به جد و جهد گرفتند وصل دوست / قومی دگرحواله به تقدیرمیکنند!!

سالکان الی الله عموما بردو قسم اند: قسمتی هستند که اول مسیر و راه خدا را با ریاضت و با سلوک می روند، آنگاه مجذوب الی الله می شوند. گروه دوم در ابتدای کار مجذوبند؛ یعنی جذبات حضرت رب العالمین، نصیب آنان می شود، بعد از جذبات شروع می کنند به حرکت کردن و جمعیت ها را نیز به حرکت  وادار می کنند  .

مرحوم عارف بالله، عارف کامل حاج میرزا اسماعیل دولابی از مجذوبین سالک بودند، که مجذوبین سالک بسیار   بسیار قلیل و اندکند؛ یعنی جذبه الهی، رحمت ویژه الهی، همه وجودش را فرا گرفته بود و با آن جذبه الهی حرکت می کرد و راه می رفت. من یک نمونه زیبا از   جذبه الهی را در وجود ایشان مطرح کنم که بود: ایشان هیچ گاه از کلاس توحید و وحدت بیرون نمی آمد، تمام کلماتش از ابتدا تا به آخر، در تمام دوران سیر و سلوک از یک وحدت و انسجام ویژه و خاصی برخوردار بود؛ هم در کلمات توحید ویژه و خاص، هم در مقام عمل و حرکات از توحید ویژه و ناب برخوردار بود. و این توحید ناب را حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام به او داده بود؛ همه زیبائیها را از زیبای عالم امام حسین علیه السلام گرفته بود. ایشان دوازده سال علی الدوام گریه غیراختیاری داشتند. یک روز وارد محضر نورانی امام حسین (ع) می شوند، در برابر ضریح مطهرحضرت می ایستند، دستش را دراز می کند و عرضه می دارد  :

آنان که خاک را به نظرکیمیا کنند/ آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند!!

فرمودند: بعد ازخواندن این شعر و تقاضا دیدم دریچه قلبم باز شد، آنچه را که سالیان متمادی به دنبالش می گشتم؛ آن گمشده ای را که داشتم؛ حضرت رب العالمین، آن گمشده حقیقی که به دنبالش بودم یک جا به من عنایت شد. بعد از آن عنایت و ویژگی، آن جا بود که همه معارف بر  قلبش سرازیر شد.

آقا جان دلم خندان شود چون غنچه گل  /    اگر لطف تو گردد شامل من

از این وادی جدا هرگز نگردم  /   که جز اینجا نباشد منزل من

ای آقا جانم به حق مادرت!

 






تاریخ : پنج شنبه 90/8/5 | 12:41 عصر | نویسنده : حسن پور | نظرات ()

سید محمود خسروشاهی مدیر اجرایی مرکز بررسی‌های اسلامی قم و نوه آیت الله العظمی سید صادق روحانی از همه مدیران سایتها و وبلاگها در خواست کرد تا همه تلاوتهای قرآن با صدای علی الحذیفی امام مسجد نبوی را که در خطبه‌های نماز جمعه این هفته مدینه بدترین توهین‌ها را به شیعیان نموده و شیعه را رافضی و کافر خوانده است، از سایتهای خود حذف نمایند. وی در گفتگویی اظهار داشت: متاسفانه و علیرغم اینکه ما در ایران از بهترین قاریان قرآن برخودار هستیم اما به نحو گسترده‌ای در فروشگاهها و سایتهای ما قرآن خطیبان وهابی مسلک سعودی عرضه می‌شود که این مطلب با اندکی جستجو در اینترنت به راحتی قابل مشاهده است. وی همچنین از همه فروشگاههای اینترنتی درخواست کرد از فروش این قبیل تلاوتها خودداری کنند.

لازم به ذکر است در مهمترین حمله «شیخ علی الحذیفی» خطیب جمعه مسجد النبی در این مسجد شریف و در برابر دو میلیون نفر و در کنار مضجع پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، شیعیان را رافضی خوانده و آنان را کافر و خارج شده از دین خدا دانست و در سخنان توهین‌آمیز گفته است: آنها اگر به دنبال ولایت ابن الحسن العسکری هستند یا همان «اباصالح ادعا شده» پس به سوی او بروند و بدانید که اهل بیت علیهم‌السلام و صحابه از عقاید شیعیان بری هستند. وی همچنین مدعی شد: «اباصالح» اصلاً به دنیا نیامده است.






تاریخ : شنبه 90/7/23 | 10:53 صبح | نویسنده : حسن پور | نظرات ()

 

نخست آید به دل پیک شنیدن

کشد آنگه شنیدن سوی دیدن

بصیرت را چو دیدن، حاصل آید

رسیدن را ،رسد وقت رسیدن

رسیدن چون شود حاصل روانرا

رسد هنگام واصل را ندیدن

چو از دیدار واصل بسته شد چشم

شود هم بسته از دیدن رسیدن

چو از دید رسیدن دیده بستی

نشستی در مقام آرمیدن

چو‌ آرامید جان در بزم وصلش

میسر شد ز لعلش، می مکیدن

کشی چون می ز وصلش حاصل آید

روانرا لذت مستی چشیدن

شدی چون مست و آن لذت چشیدی

رسد هنگام هستی را ندیدن

چو مستی را و هستی را ندیدی

ندیدن را شود وقت ندیدن

ندیدن هم ز تو چون دست برداشت

نه تو مانی و نه هم ره بریدن

ز سر تا پای گردی چشم حیرت

همه دیدن شوی بی دید دیدن

ترا آن نیستی در عین هستی

بود آرام در عین طپیدن

بمقصود از طلب چون در رسیدی

رسیدی در مزید و در مزیدن

مزید اندر مزید اندر مزید است

هنیئاً مزیدش را مزیدن

مگو این قصه را ای فیض هر جا

که هر فهمش به نتواند رسیدن

«فیض کاشانی»

 






تاریخ : چهارشنبه 90/7/20 | 12:58 عصر | نویسنده : حسن پور | نظرات ()

 

1- کتاب پیش روی شما سلسله مباحثی است که در صدد است «جایگاه حقیقت نوری امام در هستی» را تبیین ‌کند، تا نظرها را متوجه حقیقت بزرگی بنماید که خداوند برای بشریت اراده کرده است. این کتاب به جایگاه قدسی امام نظر دارد، جایگاهی که امام از آن جایگاه، انسان‌ها و جامعه را مدیریت می‌کند، آن‌هم مدیریتی که تکوین و تشریع در آن هماهنگ است و اعتباریاتش ریشه در حقایق دارد.

2- باید به‌خوبی روشن شود که «خداشناسی واقعی» وقتی محقق می‌شود که انسان‌ها بتوانند در آینه‌ی تمام‌نمای جمال انسان‌های کامل، با «الله» مأنوس شوند و این موضوع ابتدا در کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل‌ بیتh  » مورد بحث قرار گرفت و در این سلسله مباحث سعی شده با وسعت بیشتری مورد مداقّه قرار گیرد.

3- روایت مربوط به حقیقت نوری اهل‌البیتh   طوری است که نمی‌توان با هر عقلی با آن روبه‌رو شد و لذا یا عده‌ای از کنار آن می‌گذرند و یا خیلی سطحی با آن برخورد می‌کنند و در نتیجه بشریت از معارف و رازهای بزرگی محروم می‌شود. در این سلسله مباحث سعی شده حداقل عظمت موضوع تبیین گردد و به معارف عالیه‌ای که توجه به این روایات در پی دارد توجه شود.

4- مباحث در سه جلد تنظیم شده و بهتر است به ترتیبی که تنظیم شده، یعنی ابتدا کتاب «حقیقت نوری اهل البیت  h  »، سپس کتاب «امام و مقام تعلیم به ملائکه» و پس از آن کتاب «امام و امامت در تکوین و تشریع» مطالعه گردد. در عین حال هرکدام می‌تواند جداگانه مورد مطالعه قرار گیرد زیرا هرکدام از مباحث به روایت یا روایات خاصی نظر دارد که وجهی از حقیقت آسمانی مقام امام را مطرح می‌کند و سعی شده تا با دقت بر روی روایات مورد بحث، نکات ظریفی از موضوع امامت در هستی تبیین گردد و در نتیجه إن‌شاءالله سؤالات اساسی عزیزان در این موضوع جواب داده شود.

امید است خوانندگان محترم با توجه به نکته‌ی اخیر یعنی کسب معارف عالیه‌ای که قواعد عالم قدس را تبیین می‌کند، با کتاب‌ها مأنوس گردند و بیش از پیش تصوری صحیح از تمدن اسلامی به معنای واقعی آن که مقدمه‌ی ظهور حاکمیت امام معصوم  g   و اتحاد عالَم تکوین با عالَم تشریع است به‌دست آورند.   «گروه فرهنگی المیزان»

مقدمه‌ی مؤلف:

1ـ امامت، در اعتقاد شیعه رویکردی است به حقیقتی آسمانی که در صدد است تمدن زمینی را مطابق نظم آسمانی بسازد و امام شیعیان آن‌چنان حضوری در عالم هستی دارد که نه تنها چنین امری را ممکن می‌سازد بلکه آن را ضروری می‌داند، زیرا موجب شکوفایی سرمایه‌ی درونی افراد امت می‌شود تا جایی که شخصیت افراد انعکاسی از شخصیت امام خود می‌گردد.

2ـ چشم برداشتن از نقش حضور تکوینی واسطه‌ی فیض عالم بر امور تشریعی بشری، فاجعه‌ی بزرگی است که هنوز بشر به آن فاجعه واقف نشده و به همین جهت راز شکست‌های خود را در جای دیگری جستجو می‌کند. در حالی‌که بعد از شکست مارکسیسیم و لیبرالیسم زمان آن فرا رسیده تا به کمک سخنانی که امامان شیعه در راستای امر امامت فرموده‌اند، بشریت متذکر راز شکست‌هایش بشود.

3ـ بشریت در طول تاریخ نسبت به مدیریت صحیحِ جامعه‌ی خود ناکام مانده و علت آن ناکامی غفلتی است که از توانایی خدادادی انبیاء و امامان دارد و فکر کرده بدون آن‌ها می‌تواند امور جامعه را بگذراند. در حالی که باید بشر به این شعور برسد که «همان خدایی که برای او شریعت آورده مدیرانی نیز برای امور اجتماع پرورانده است تا مطابق شریعت الهی بشریت را جلو ببرند» و انسان‌ها به واقع در دو امر مهم نبوت و امامت به خود واگذاشته نشده‌اند.

4ـ آن‌چه باید در روایات مربوط به امامت دنبال شود، توجه به جهت باطنی مقام اهل بیت  h   است. بسیار فرق است که با این نوع روایات به‌طور سطحی برخورد شود یا این‌که سعی کنیم از همان سطح عالی که روایات مطرح شده به آن‌ها توجه شود. یعنی به جای آن‌که مطلب را آن قدر پایین بیاوریم که چیزی از آن نماند، دستمان را به آن بدهیم و بالا برویم تا حقیقت جدیدی از معارف الهی بر قلب ما منکشف شود و لازمه‌ی چنین برخوردی همت مضاعف است.

5 ـ نظر به وسعتِ حضور امامان در هستی نه تنها عامل نمایش راه گسترده‌‌ای است که انسان‌ها می‌توانند طی‌ کنند بلکه موجب می‌شود تا روشن شود امامان از چه افقی بشریت را هدایت می‌نمایند و چرا شیعه معتقد است مقام هدایت‌گری امامان فوق مرگ آن‌ها همواره فعّال است و در هیچ حالی از صحنه‌ی زندگی بشر خارج نیست.

6 ـ خداشناسی واقعی وقتی محقق می‌شود که انسان‌ها بتوانند در آینه‌ی تمام نمای جمال انسان‌های کامل با «الله» مأنوس شوند و راه‌یافتن به چنین نگاهی را با نظر به آیات تامّه‌ی الهی پیدا کنند وگرنه در بیراهه‌ها به دنبال خدا می‌گردیم و همچون وَهّابی‌ها با خدای ذهنی و انتزاعی زندگی می‌کنیم که هیچ‌گونه تجلی بر قلب ما نخواهد داشت.

7 ـ شیطان نتوانست در جمال خلیفة‌الله، اسماء الهی را بنگرد و از آن طریق در تجلیات جامع اسماء، به خدا سجده کند، بهانه آورد که می‌خواهد فقط به خدا سجده نماید ولی از درگاه انس با خدا محروم شد. هرکس با نظر به خود نتواند وَجه الله را در جمال امامان معصوم  h   بیابد، راه شیطان را طی خواهد کرد و حقیقتاً از انس با خدا محروم خواهد شد. آری؛ وقتی راز رجیم‌بودن شیطان معلوم شود، راه ارتباط با خلیفه‌ی الهی نمایان می‌گردد.

8 ـ مدیریت جامعه بر اساس فرهنگ امامت موجب می‌شود تا ذهن افرادِ جامعه گرفتار انواع نظریه‌ها و سلیقه‌ها که عامل غفلت از یگانگی در مقصد و مقصود می‌باشد، نگردد.

9ـ وقتی فهمیدیم امام، امینی رفیق و پدری شفیق و ناصحی مشفق است، می‌فهمیم خداوند برای سرپرستی بشریت هدیه‌ی بزرگی را تدارک دیده تا شرایط عالی‌ترین شکل زندگی در زمین فراهم گردد.

10ـ در صورتی مدیران با جان انسان‌ها دم سازند که از غیر خدا مستغنی باشند و با انسِ کامل با خداوند خدمت به مردم را ادامه‌ی عشق‌بازی با خدا بدانند و در آن صورت اگر سنگ جفایی از طرف مردم به آن‌ها برسد از آن‌جایی که جهان را منور به دوست می‌بینند، می‌دانند باید از سر رحمت از بی‌وفایی‌ها بگذرند و دل‌خوش باشند‌ به دولتی که راه آسمان را به سوی بشر گشوده است.

11ـ مدیریت و هدایت جهان بشری با فرهنگ امامت، ریشه در نوری دارد که از خداوند جدا شده، قسمتی از آن، نور محمد f گشت و قسمت دیگر آن، نور علیu شد و هدایت‌گری همه‌ی انبیاء و اولیاء ریشه در این دو نور دارد و هر جا تاریخِ بشریت از این دو نور جدا شد، گرفتار ظلمات مدیران زمینی گشت. این است که نباید یک لحظه از مدیریت قدسی امام معصوم چشم برداشت که در آن صورت ظلمات را غلیظ‌تر کرده‌ایم و از سعادت خود دور خواهیم گشت و شب ظلمانی ما به صبح نمی‌انجامد.

12ـ حضرت مولی الموحدینu به ما از حقیقت نوری خود خبر می‌دهند و این‌که اگر کسی حقیقت‌خواه شد، حتماً نور آن حضرت را تصدیق می‌کند و از آن بهره‌مند می‌گردد. و این نوشتار خود را مسئول می‌داند تا در رابطه با آن مقام با خوانندگان سخن بگوید و باید متوجه بود که رسیدن به درجه‌ای که مقام نوری اهل بیتh در آن تصدیق شود، غیر از معرفتی است که روش‌های کلامی در صدد ارائه‌ی آن هستند تا حقانیت ائمهh را برای مخالفان ثابت کنند که در جای خود کار پسندیده‌ای است، ولی فراموش نکنیم امام شناسی راه دیگری است و مقصد دیگری را دنبال می‌کند.

امید است با دقت کامل در سلسله مباحثی که نظر به جایگاه نوری و اشراقی امام دارد بتوانید از برکات امامت که عهد الهی است با بندگانی خاص، بهره‌مند گردید و از نفس امّاره آزاد و به نفس مطمئنه که نمونه‌ی عینی آن امامان معصوم‌اند، نایل گردید که گفت:

ما کشته‌ی نفسیم و بسا وقت برآید

از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم

     اصغر طاهرزاده






تاریخ : دوشنبه 90/7/18 | 12:34 عصر | نویسنده : حسن پور | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.