سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
آیا می دانید که در دوران گذشته قلیان و چپق کاربرد درمانی داشتند! یکی از روش های درمانی که کاربرد زیادی در طب جامع ایران داشته است، هدایت دارو به موضعی است که درد و بیماری در آنجا ریشه دوانده است.این شیوه درمانی تا چندی پیش در کشور ما مرسوم بوده است و حکما برای بیماران تجویز می کردند.از جمله وسایلی که می توان از طریق آن چنین شیوه درمانی را پیاده سازی کرد، قلیان و چپق بوده است که استعمار پیر(انگلیس) با شناسایی آنها و استفاده از ترفند همیشگی و کاری خود،
یعنی تغییر در ماهیت عناصر به جای رد موضوع، مورد مصرف این دو را عوض کرد و  تنباکو را که به عنوان سم استفاده می شد، جایگزین ماده اصلی و جوهره قلیان و چپق کرد.
سوال اینجاست که ماده ای که فلسفه و قوام وجودی قلیان و علت پیدایشش به آن بسته است،چه ماده ای است؟چرا ما کوچکترین اطلاعی در این باره نداریم؟ در جواب باید گفت دانشمندان و حکمای ایران زمین برای عفونت ریه چاره اندیشی کردند و دریافتند که می توان از طریق مکش دارو هایی که در رفع عفونت ریه موثر است، دارو رابه آن قسمت سوق داده و عفونت را ریشه کن کنند.بدین منظور و با توجه به طبع فرد و این که ریه اش گرم و خشک یا سرد و تر باشد از یکی از این وسایل(قلیان و چپق) استفاده می کردند.
چپق با توجه به خشک بودنش، طبیعت ریه را گرم و خشک می کند، اما قلیان طبیعتش را سرد و تر یا گرمایی که بیشتر به سردی متمایل است، می کند حکما با استفاده از این دو وسیله، داروها را به موضع مورد نظر در ریه می رساندند، به عنوان مثال جهت از بین بردن عفونت که می بایستی مرزنجوش به آن ناحیه برسد، مرزنجوش را به شکل تنباکو خیس کرده، فردی که طبیعت ریه اش به گرمی و خشکی می زد، مرزنجوش را با قلیان می کشید، اما اگر طبیعتش به سردی می زد، آن را با چپق می کشیده است. این ها تنها نمونه ای کوچک از هزاران مورد درمان از طریق ارسال دارو به موضع درد بوده است که در گذشته های نه چندان دور توسط حکمای ما به بیماران تجویز می شده است که متأسفانه استعمار پیر با تغییر ماهیت آن و جایگزینی آن توانست یکی از مهلک ترین سم ها را به بدن انسان وارد نماید.
جای بسی شگفت است در حالی که قرن ها پیش بزرگان و حکمای ما این شیوه درمانی را به کار می بردند، امروزه سردمداران تکنولوژی غرب با افتخار اعلام می کند که علم و دانش بشری به این نتیجه رسیده است که باید یک سری از بیماری ها را  از طریق همان موضع درد و بیماری درمان نماید.مدعیان علم ودانش به کجا می روند؟!
توصیه:برای تقویت ریه توصیه می شود عرق نعناع را به تنهایی درون قلیان بریزید و با مکیدن لوله هوای عرق نعناع را به ریه منتقل کنید. این کار هم یک ورزش سالم برای ریه شماست و هم یک روش درمانی موثر.شما بدون آن که نیاز داشته باشید مسافت زیادی را بدوید و دچار خستگی مفرط و مضرات دوندگی و پیاده روی های سنگین شوید، می توانید در محیط خانه با کشیدن قلیان به طریق مذکور، با یک تیر چند نشان بزنید. بدین منظور می توانید از عرق مرزنجوش به عنوان جایگزین عرق نعناع استفاده کنید.





تاریخ : سه شنبه 90/9/8 | 10:13 صبح | نویسنده : حسن پور | نظرات ()

راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه

اصغر طاهرزادهنوبت چاپ: اول   چاپ: پردیس/معنوی
تاریخ انتشار:1389  لیتوگرافی: شکیبا
قیمت: 1200 تومان  حروف‌چین: گروه فرهنگی المیزان
شمارگان: 3000 نسخه  ویراستار: گروه فرهنگی المیزان
طرح جلد: گروه فرهنگی المیزان صحافی: دی
کلیه حقوق برای گروه المیزان محفوظ است
مراکز پخش:
1- گروه فرهنگی المیزان    تلفن: 7854814- 0311
2- دفتر انتشارات لب‌المیزان    همراه: 09131048582

فهرست مطالب:
چه شد که کار به قتل امام حسین? کشیده شد 13
بهترین انتخاب در سخت‌ترین صحنه 15
عامل اصلی شهادت امام حسین? 17
غفلت از قداست‌ها 21
نقش حزب اموی در شهادت امام حسین? 22
غفلت از باطن قدسی اسلام 28
اسلامِ دنیایی‌شده 31
تفاوت دو نوع برخورد با اسلام 34
به حاشیه‌رفتن معنویت! 37
آفت تولید بدون توحید 40
وقتی امور فرعیِ زندگی عمده شود 45
غفلت از عقل قدسی شریعت 49
ضرورت وجود امام معصوم در ادامه‌ی دین 52
هدف اصلی امام حسین? 55
غفلت از مقام امام? 60
راز شادی امام حسین? در قتلگاه 65
جمال هیبت امام? در قتلگاه 69
با چهره‌های تابناک، به سوی مرگ 71
گرفتاری و دلداری! 73
راز عبادات شب عاشورا 77
رفع فاجعه‌ی امویان از جهان اسلام 80
نقشه‌ی معاویه در هدم اسلام 83
دستورالعملی از عالم غیب 86
آگاهی زینب? از اصول برنامه 88
پاره‌کردن پرده‌ی نفاق امویان 91
حزب اُموی 93
شخصیت ابوسفیان و رهبری حزب اُموی 95
زمینه‌های حکومت معاویه 100
آفت خلط امویان با اهل سنت 102
جنگ نفاق جدید با انقلاب اسلامی 104
اولین نتیجه 108
جدایی فریب‌خوردگان از امویان 110
شکست بن‌بست 113
توقفِ تأثیرگذاری امویان 115
روم دیروز و غرب امروز 117
زیبایی‌های کربلا 119
 
مقدمه

باسمه تعالی: در این نکته هیچ شکی نیست که کربلا تابلوی کاملی از زندگی دینی است تا انسان در هیچ شرایط  و موانعی از سیر به سوی خدا باز نماند و از همه سخت‌تر شرایط و موانعی است که امویان در مقابل مسلمانان قرار دادند که عملاً در آن شرایط از اسلام جز قالبی باقی نمی‌ماند و تمام ارزش‌های الهی در ذیل ارزش‌های جاهلیت به حجاب می‌رفت و سبّ‌ حضرت علی? که نمونه‌ی کاملی از یک انسان معنوی بود، حکایتی است از روح کلی حاکمیت امویان که بناست به اسم اسلام بر مسلمانان حکومت کنند. در نظر بگیرید اگر حکومتِ حزب اموی ادامه می‌یافت و نقشه‌های معاویه به‌بار می‌نشست از اسلام چه چیزی باقی می ماند؟ مؤلف محترم سعی نموده با شواهد تاریخی جایگاه امویان را در تاریخ اسلام نشان دهد و روشن کند نهضت کربلا متوجه دفع خطر امویان از اسلام بود تا جهان اسلام را - اعم از شیعه و سنی- از فتنه‌ی آن حزب آزاد نماید و با چنین توجهی به نهضت حضرت امام حسین? ،روح و رویه‌ای را کالبد شکافی می‌کند که همواره اسلام حقیقی را نشانه می‌رود و خواسته یا ناخواسته زمینه‌ی ضد ارزش‌شدن ارزش‌های حقیقی را پدید می‌آورد.
در این کتاب سعی شده دو موضوع مورد توجه خوانندگان محترم قرار گیرد؛ در موضوع اول علاوه بر بررسی زمینه‌هایی که منجر به شهادت امام حسین? شد به این نکته می‌پردازد که باید چگونه آن زمینه‌ها را ارزیابی کرد تا امروز جامعه‌ی اسلامی گرفتار همان تفکراتی نشود که به اسم توسعه‌ی غربی زمینه‌ساز ضد ارزش‌‌شدن ارزش‌ها می‌گردد، و این‌که آن تفکر چه خصوصیاتی دارد و چگونه باید از آن فاصله گرفت. موضوع دوم، توجه به روش حضرت سیدالشهداء? است که حضرت چگونه توانستند جهان اسلام را از نقشه‌ی عظیم سرکرده امویان یعنی معاویه رهایی بخشند و راز این رهایی را چگونه باید جستجو کرد رازی که اصحاب حضرت متوجه آن شدند و به زیبایی تمام حضرت را یاری کردند، اما نه برای شهیدنشدن، بلکه برای تحقق زیباترین شهادت.
گروه فرهنگی المیزان
 

مقدمه مؤلف

باسمه تعالی: مسلّم «هرکس به هر مقامی رسید از کربلا رسید». اما آنچه بیش از همه مهم است چگونه‌دیدنِ کربلا است. اگر کربلا وطن عشق است و نوید جاودانگی و آموزشکده‌ی نهراسیدن از مرگ؛ در «چگونه‌دیدنِ کربلا» یک نگاه دیگر را نیز باید از یاد نبرد و آن؛ «چه شد که کار به قتل سلطان عشق یعنی حسین? کشیده شد»؟
2- در «چگونه‌دیدنِ کربلا»؛ یک وقت به حسین? می‌نگریم که چگونه دل‌ها را تا اوج اُنس با خدا جلو می‌برد و در دریای اشکِ شوقِ وصل غرق می‌کند و یک وقت به یزیدیان می‌نگریم که چگونه حزب اموی خواستند اسلام را از حقیقت بیندازند و به نظاره‌ی غم‌های اهل‌البیت? می‌نشینیم که چه خون دل‌ها خوردند.
3- در «چگونه‌دیدنِ کربلا»؛ یک وقت راه انسان را به سوی کعبه‌ی مقصود، در راه حسین? می‌نگریم و یک وقت باید راه انحراف از اسلام را در خونِ ریخته‌ی سیدالشهداء? ریشه‌یابی نماییم تا کربلا را با دو چشم «جمال» و «جلال» دیده باشیم.
4- در «چگونه‌دیدنِ کربلا»؛ هرچند ناخواسته، لحظه‌ای باید چشم از حسین? برداشت و به لشکری چشم دوخت که سراسر ظلمات‌است و سعی نماییم جایگاه تاریخی آن لشکر را ریشه‌یابی کنیم و روح و روان آنان را کالبدشکافی نمود تا معلوم شود از کجا شروع کرده‌اند که هم‌اکنون در جبهه‌ی مقابله با حسین? قرار دارند.
5- در «چگونه‌دیدنِ کربلا»؛ باید به لبخندهای حسین? در قتلگاه نیز چشم دوخت که چه خطر بزرگی را از سر اسلام عزیز به‌در برده است که این‌چنین در خون خود قهقهه می‌زند و صدای شکر خود را از این پیروزی به آسمان بلند کرده است؟
6- در «چگونه‌دیدنِ کربلا»؛ اگر بصیرتِ فهم فاجعه‌ی امویان شناخته نشود که چه نقشه‌ها در سر داشتند، هرگز به فهم کربلای حسین? نخواهیم رسید و در آن صورت به هیچ‌کجا نرسیده‌ایم.
7- در «چگونه‌دیدنِ کربلا»؛ می‌توان فهمید چگونه در بازار عشق و شهادت می‌شود «خود» را بدهید و اسلامِ از دست‌رفته را بازستانید و به معجزه‌ی عشق ایمان بیاورید که در مسیر عشق، هرگز راه ادامه‌ی اسلام به بن‌بست نمی‌رسد، هرچند حزب پیچیده‌ی اموی مسیر آن را سدّ کند و لذا شناختن حیله‌های عظیم امویان ما را متوجه نقش عظیم حسین? می‌نماید که راه حسین? چگونه راهی است ، راهی که هرگز امویان آن را نمی‌بینند و از آن سر در نمی‌آورند.
8- در «چگونه‌دیدنِ کربلا»؛ اگر جایگاه مناجات‌های شب عاشورا درست دیده نشود، هرگز کربلا دیده نشده است و هرگز راز نشاط و امیدواری حسین? در بعد از ظهر عاشورا فهمیده نخواهد شد و از حادثه کربلا که باید تا ابد جان ما را گرم نگه دارد محروم می‌شویم.
9- در «چگونه‌دیدنِ کربلا»؛ وقتی برای تو محبوب‌ترین انسان‌ها، اصحاب کربلا خواهند بود که بفهمی چه می‌فهمیدند که این‌چنین مرگی را انتخاب کردند، و پروانه‌وار در کنار مولایشان پَرپَر شدند تا در شهادت مولایشان او را کمک کرده باشند و نه در حفظ‌کردن و ماندن آن حضرت. آیا عجیب‌تر از این می‌شود که یاران امام، امام را در تحقق بهترین شهادت یاری کنند؟ چه رازی در ماندگاری اسلام در این نوع مُردن یافتند؟
سعی کن کتاب را جهت یافتن چنین رازی ورق بزنی.
طاهرزاده






تاریخ : شنبه 90/9/5 | 7:4 عصر | نویسنده : حسن پور | نظرات ()

محمدعلی شاه‌آبادی
نام کامل میرزامحمدعلی شاه‌آبادی
نسب: فرزند آیت الله محمد جواد بیدآبادی
تاریخ تولد: 1292ق ـ 1251ش
زادگاه: محله حسین‌آباد اصفهان،   ایران
محل تحصیل: نجف، قم
محل زندگی: تهران
تاریخ وفات: 1369ق ـ 1328ش
محل وفات: تهران،   ایران
مدفن: حرم عبدالعظیم حسنی
آیت الله محمدعلی بید‌آبادی، فرزند عالم ربانی آیت الله محمد جواد بیدآبادی، فقیه و مجتهد شیعی مشهور به شاه‌آبادی[1] و معروف به فیلسوف فطرت، در سال 1292ق ـ 1251ش در محله حسین‌آباد اصفهان به دنیا آمد.
تحصیل:
پس از تحصیلات مقدماتی و سطح و فراگیری عرفان نظری و فلسفه نزد میرزا هاشم اشکوری، به نجف رفت و مدت هفت سال شاگرد آخوند خراسانی و میرزا محمدتقی شیرازی بود و از این دو تن و سه تن از مراجع دیگر اجازه? اجتهاد گرفت.[2] از سال 1330 تا 1347ق در تهران اقامت گزید و در این مدت به‌ تدریس و امامت جماعت اشتغال داشت. همچنین در این دوران با سید حسن مدرس رابطه? نزدیکی داشت. در ماه‌های آخر اقامت در تهران، در اعتراض به ‌حرکت‌های رضاشاه در حرم عبدالعظیم حسنی متحصن شد و پس از آن به‌ درخواست حائری یزدی به قم عزیمت کرد و در آنجا به تدریس فقه و اصول و عرفان پرداخت. از شاخص ترین شاگردان وی در این زمان سید روح‌الله خمینی بود که به مدت هفت سال متون عرفان نظری را نزد وی فراگرفت. در سال 1354ق دوباره راهی تهران شد و در آنجا به تدریس و اقامه? نماز جماعت پرداخت.
تلاش‌های وی در تهران، موجب زمینه سازی دیگر فعالیت‌ها و حرکت‌هایی شد که توسط روشنفکران مذهبی پس از شهریور 1320 ادامه یافت. وی علاوه بر علم فقه و اصول، بر ریاضیات و علوم غریبه و بنا به قولی زبان فرانسه نیز مسلط بود.
شاگردان:
• سید روح‌الله خمینی
• شهاب‌الدین مرعشی نجفی
• میرزا هاشم آملی
• محمد صادقی تهرانی
• نورالدین اشنی
• محمدرضا طبسی نجفی
• محمد ثقفی تهرانی
آثار:
• شذرات المعارف[3}
• رشحات البحار[4}
• مفتاح السعاده فی احکام العبادة[5}
• حاشیه نجاة العباد[6}
• منازل السالکین[7}
• حاشیه کفایة الاصول آخوند خراسانی
• حاشیه فصول الاصول
• رسالة ‌العقل و الجهل
• تفسیری مشتمل بر توحید، اخلاق و سیر و سلوک
• چهار رساله درباره نبوت عامه و خاصه[8}
وفات:
آیت الله شاه‌آبادی در روز پنج‌شنبه سوم آذر 1328 ـ سوم صفر 1369 در سن 77 سالگی درگذشت و در حرم عبدالعظیم حسنی دفن شد.
پی نوشت:
1. چون منزلش در خیابان شاه‌آباد (جمهوری اسلامی کنونی) تهران بود، به شاه‌آبادی معروف شد.
2. مجله التوحید، ش 66، ص 36 ـ 130؛ مصاحبه مؤلف با محمد شاه‌آبادی فرزند محمدعلی شاه‌آبادی.
3. نام دیگر این کتاب حرام الاسلام است و در ایران چند بار به چاپ رسیده است. این کتاب در دو جلد جبیبی و دوباره مطالب اخلاقی و مبارزه با تهاجم فرهنگی است.
4. به زبان عربی و شامل 3 بخش است: الف: القرآن و العترة. ب: الایمان و الرجعه. ج: الانسان و الفطرة.
5. توضیح المسائل.
6. چنانکه از نام آن بر می‎آید شامل حاشیه‎هایی است که ایشان بر کتاب نجاة العباد استاد بزرگ شیخ محمد حسن صاحب جواهر نوشته است.
7. موضوع این کتاب اخلاق است که در هزار منزل تنظیم شده است.
8. آیینه دانشوران، سید علیرضا ریحان یزدی، به کوشش باقری بیدهندی، ص 185؛ مجله تاریخ و فرهنگ معاصر، ش 5، ص 191 و 192؛ استادزاده، ص 73 و 74.
جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم. گلشن ابرار. ج 2، چ 3، نشر معروف، قم: 1385.

 






تاریخ : شنبه 90/9/5 | 1:14 عصر | نویسنده : حسن پور | نظرات ()

دوستان هر چه من از عشق سخن گفتم و گویم / بانگ عشق است نه معشوقه که خیزد ز گلویم!

عاشق عشقم و دل کرده بدان خو ز جوانی / ترک عادت نتوان کرد، چون عشقم شده خویم!

چون شوم شیفته چهره و چشمان نگاری / تیر عشق است که ناخواسته افکنده به سویم!

رنگ و بوی خود عشق است در آن چهره و چشمان / ور نه از ره نرود دل، ز یکی رنگم و بویم !

تشنه باده عشق است دل من چه تفاوت / که شود ساقی و پیمانه دهد از چه سبویم!

گو به معشوقه نبالد که دلم مایل او شد / عشقِ عشق است مرادم، که مگر در که بجویم!

او چو انگیزه بود، تا غزل از دل بترواد / گو مپندار که پیرانه سران تشنه اویم!

راه پیمای ره عشق بود این دل عاشق / شرفا تا نَفسم هست جز این راه نپویم!!






تاریخ : چهارشنبه 90/8/25 | 12:4 عصر | نویسنده : حسن پور | نظرات ()

اقتلونی یا ثقاتی ان فی قتلی حیاتی

 

اقتلونی یا ثقاتی ان فی قتلی حیاتی     و مماتی فی حیاتی و حیاتی فی مماتی

اقتلونی ذاب جسمی قدح القهوه قسمی     هله بشکن قفص ای جان چو طلبکار نجاتی

ز سفر بدر شوی تو چو یقین ماه نوی تو     ز شکست از چه تو تلخی چو همه قند و نباتی

چو تویی یار مرا تو به از این دار مرا تو     برسان قوت حیاتم که تو یاقوت زکاتی

چو بسی قحط کشیدم بنما دعوت عیدم     که نشد سیر دو چشمم به تره و نان براتی

حرکت کن حرکت‌هاست کلید در روزی     مگرت نیست خبر تو که چه زیباحرکاتی

به چنین رخ که تو داری چه کشی ناز سپیده     که نگنجد به صفت در که چه محمودصفاتی

بنه‌ای ساقی اسعد تو یکی بزم مخلد     که خماری است جهان را ز می و بزم نباتی

به حق بحر کف تو گهر باشرف تو     که به لطف و به گوارش تو به از آب فراتی

مثل ساغر آخر تو خرابی عقولی     که چو تحریمه اول سر ارکان صلاتی

کرمت مست برآید کف چون بحر گشاید     بدهد صدقه نپرسد که تو اهل صدقاتی

به کرم فاتح عقدی به عطا نقده نقدی     برهان منتظران را ز تمنای سباتی

نه در ابروی تو چینی نه در آن خوی تو کینی     به عدو گوید لطفت که بنینی و بناتی

رسی از ساغر مردان به خیالات مصور     ز ره سینه خرامان کنساء خفرات

و جوار ساقیات و سواق جاریات     تو بگو باقی این را انا فی سکر سقاتی

 






تاریخ : یکشنبه 90/8/15 | 9:53 صبح | نویسنده : حسن پور | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.