در فضایی که بشر مدرن از دین فاصله گرفت و ارتقای انسان را در پیروی از اندیشههای منقطع از آسمان جستجو میکرد، یکمرتبه در قرن بیستم با وقوع دو جنگ جهانی در مهد تمدن مدرن و شکست ایدئولوژیهایی مثل لیبرالیسم و سوسیالیسم و ظهور نابرابریهای آزاردهنده، انقلاب اسلامی به عنوان راهی برای عبور از آن فرهنگ به سوی فرهنگ الهیِ انبیاء، عقلها و دلها را متوجه خود نمود و بر خلاف آنهمه تبلیغاتِ منفی که نسبت به آن روا داشتند، بهخوبی از عهدهی نشاندادنِ معنی تاریخی خود برآمد.
http://lobolmizan.ir/?action=show_news&news_id=355
به گزارش جهان به نقل ازفارس در سال های پس از انقلاب بارها این گفته را از حضرت امام خمینی (ره)و مقام معظم رهبری شنیده ایم که می فرمودند، منافعی که عاید کشورهای مصرف کننده نفت می شود بسیار بیشتر از کشورهای تولید کننده آن است.
نگاهی به فرمایشات امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در سال های بعد از انقلاب نسبت به این موضوع می اندازیم:
* بیانات مقام معظم رهبری در جمع اقشار مردم در حرم امام رضا(ع)
"یک وقت خطاب به بعضى از سیاسیّونى که در کشورهاى دیگر تولید کننده فعّال نفت هستند، نکته و سؤالى مطرح کردم و گفتم: «ما امروز نفت داریم. کشورهاى حاشیه خلیج فارس،بعضى کشورهاى افریقایى و بعضى کشورهاى آسیایى هم، نفت تولید مىکنند. این نفتِ گران قیمت را به قیمتهاى ارزان و به بشکهاى چندین برابر کمتر از قیمت حقیقى آن، از اینها مىخرند. این کشورها هم چون به پولِ فروشِ نفت احتیاج دارند، بالاجبار آن را با قیمت پایین مىفروشند. آنگاه مستکبرین مىروند و از این نفت، حداکثر استفاده را مىکنند.» سؤالى که مطرح کردم این بود. گفتم: «حالا فرض کنید به جاى کشورهاى عربستان، ایران، اندونزى، امارات، کویت و غیره و غیره، نفت در اختیار امریکا و انگلیس و ایتالیا و بعضى کشورهاى دیگر اروپایى بود و ما مىخواستیم از آنها نفت بخریم. شما را به خدا، حاضر بودند حتى یک قطره نفت به ما بدهند؟! اگر شما مىخواستید یک بشکه نفت از آنها بگیرید، صد گونه شرط و شروط مىگذاشتند و بعد هم به هر قیمتى که دلشان مىخواست، آن را به شما مىدادند! امروز همان نفت، یعنى همان مایع ذىقیمت را، با استفاده از خیانت بعضى از دولتهاى تولید کننده نفت، که دستشان در دست آنهاست، به کمترین قیمت ممکن مىخرند و در واقع غارت مىکنند و مىبرند و از آن، همه اساس مدنیّت صنعتى کنونى را بر پا مىدارند. روشنایىشان از نفت ماست؛ گرمایشان از نفت ماست؛ حرکتشان از نفت ماست؛ کارخانه و مصنوعاتشان هم از نفت ماست."
1/1/73
* بیانات مقام معظم رهبری در جمع اقشار مردم در حرم امام رضا (ع)
ما از جهت نفت هم ضربهى اقتصادى مىخوریم! نفت، ثروت ملت ایران و ثروت دولت است اما درآمد دولت تولید کنندهى نفت، کمتر از درآمد دولتى است که کمپانیهاى نفتى آن را از ما مىخرند و آن دولت از آنها مالیات مىگیرد! شما ببینید چه ظلم بزرگى در دنیا انجام مىگیرد و اتفاق مىافتد! یعنى تجار و کارخانهداران فلان کشور صنعتى که نفت را از خلیج فارس مىخرند و به آنجا مىبرند، دولت از آنها مالیات مىگیرد - به خاطر نفتى که آنها مىخرند و وارد مىکنند - آن مالیاتى که او بهخاطر این نفت مىگیرد، بیشتر از آن قیمتى است که دولت تولید کننده و صادر کنندهى نفت، به خاطر فروش نفت خودش مىگیرد! آیا این ظلم نیست؟! این ظلمى است که کشورهاى صنعتى مىکنند؛ اعمال نفوذى است که مىکنند. این یک ضرر است
1/1/77
* بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه
"مادهى ارزشمندى که امروز دنیا جانش به آن بند است یعنى نفت به ملتهاى خاصى متعلّق است عمدتاً در همین منطقهى خود ما، مقدارى هم در جاهاى دیگر اما سرنوشت این ماده، قیمتگذارى و مصرفش، دست دیگران است و صاحبان اصلى در آن کمترین نقش را دارند! یک روز سیاستهاى آنها به نحوى اقتضا مىکند که قیمت را اندکى بالا ببرند، تا فلان دولت پولدار شود و برود جنسهاى آنها را بخرد؛ لذا مقدارى قیمت را بالا مىبرند. یکوقت سیاستها اقتضا مىکند که چند کشور را دچار تنگناى اقتصادى کنند، پس قیمت نفت باید پایین بیاید."
4/10/77
* بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اقشار مختلف مردم
"من یک وقت راجع به نفت گفتم اگر این نفتى که دست کشورهاى این منطقه است، در دست اروپاییها بود و بنا بود آنها به شما مردم ایران و مردم سایر کشورهایى که امروز نفت تولید مىکنند، بفروشند، براى هر استکانش جانِ شما را مىگرفتند! حالا میلیونها بشکه را به قیمت ثمنبَخس مىخرند و پولى که بابت آن مىدهند، مثل ندادن است."
11/8/82
* بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه
"من یکوقت گفتم که اگر نفت در اختیار آنها (آمریکا) بود و ما احتیاجِ به نفت داشتیم، آنها یک بطرى نفت را به قیمت پدر و مادرشان به ما مىفروختند. اینطور نبود که یک بشکهى نفت را مثلًا فرض کنید بیست، سى یا سى و پنج دلار- و در واقع مفت- که ما الآن داریم مىفروشیم، بفروشند. ولى مىبینید که کشورهاى داراى نفت، سرمایهى تجدیدنشدنى خودشان را تبدیل مىکنند به یک پول ناقابل."
1/4/83
* بیانات مقام معظم رهبری در جمع مردم در حرم امام رضا(ع)
"من چند سال پیش در یکى از سخنرانىهایم در مشهد گفتم اگر نفتى که امروز تولید کشور ما و منطقهى خاورمیانه است، اروپایىها و غربىها مىداشتند و بنا بود ما از آنها نفت بخریم، هر بشکه نفت را از قیمتى که امروز از این منطقه مىخرند، گرانتر مىفروختند و حاضر نبودند به ما نفت بدهند.
آنها از هر چیزى که ملتهاى این منطقه را مستغنى و مستقل کند و آنها را روى پاى خودشان نگه دارد، نگرانند. آنها مىخواهند این منطقهى پُرجمعیت و پُرنعمت و داراى منابع زیرزمینى همیشه محتاج آنها باشد؛ لذا با فناورى ما هم مخالفند، با دانشمند شدن جوانان ما هم مخالفند، با داشتن انرژى هستهیى هم مخالفند و اگر بتوانند، با داشتن نفت ما هم مخالفند؛ کمااینکه یک روز از بىکفایتى و خیانت زمامداران این کشورها استفاده مىکردند و نفت را به یغما مىبردند. سالهاى متمادى نفت ایران در اختیار انگلیسىها بود؛ حتّى مختصرى به دولت وابستهى بىکفایت آن روز مىدادند و نفت را براى خودشان مىبردند؛ بعد هم امریکایىها و دیگران وارد شدند و اختیارها را در دست گرفتند. اینها این را مىخواهند. اینها از اینکه کشورى مثل ایران بتواند نیروگاه هستهیى داشته باشد و خودش هم سوخت این نیروگاه را تولید کند و دستش پیش کشورهاى اروپایى و غیره دراز نباشد، ناراحتند؛ مسئله این است."
1/1/84
* بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اقشار مختلف مردم
"حالا آنها نفت را ندارند، ولى اگر همین نفت - فعلاً انرژى کنونى ما نفت و گاز است - که در اختیار کشور ما و کشورهاى این منطقهى خلیج فارس هست، در دست دیگران بود و بنا بود آنها به ما بدهند، من بارها گفتهام که نه بشکهاى، هر بطرىاش را گرانتر از قیمتى که ما امروز به آنها یک بشکه را مىفروشیم، به ما مىفروختند؛ با هزار تحمیل. آنها مىخواهند فردا که نفتى وجود نداشت در دنیا - نفت که تا ابد نمىماند، تمام مىشود - اختیار انرژى در دست آنها باشد. ملتهایى که مىتوانند خودشان تولیدِ انرژى کنند، نکنند؛ این را مىخواهند، دنبال اینند. ملت ما این را فهمید، ایستاد. خوشبختانه مسؤولان ما آگاهانه دنبال این قضیه رفتند و تصمیمشان هم جدى است، به جاهاى بسیار خوبى رسیدهاند؛ انشاءاللَّه به جاهاى بهترى هم خواهند رسید."
آقاجان ! هالو گیر آوردی ....
جناب حجت الاسلام حاج آقا جمال اصفهانی رحمت الله علیه به نقل از یکی از تاجران صالح و مورد اعتنا چنین نقل فرموده است :
در مسیر مسافرتم به بیت الله الحرام، چون به نزدیکی کربلا رسیدم، آن بستهای را که همهی پول و مخارج سفر با باقی اثاثیه و لوازم من در آن بود، دزد برد و در کربلا هم هیچ آشنایی نداشتم که از او پول قرض کنم. تصوّر آن که با آن همه دارایی تا آنجا رسیده باشم و از حج محروم شوم بی اندازه مرا غمگین افسرده کرده بود. حیران و سرگردان مانده بودم که به ذهنم رسید شب را به مسجد کوفه بروم . در بین راه که تنها غم و غصه سرم را پائین انداخته بودم، دیدم سواری با کمال هیبت و اوصافی که در وجود مبارک حضرت صاحب الامر (ع) بدان توصیف شده است، در برابرم پیدا شده و فرمود: « چرا این چنین افسرده ای؟» عرض کردم: « مسافرم ودر طول مسیر خسته شده ام». فرمود: «اگر علتی غیر از این دارد، بگو!» شرح حالم را عرض کردم در این حال صدا زدند هالو به ناگاه دیدم که شخصی با لباس نمدی، در قیافه ی حمالها و کشیکچیهای بازار اصفهان، ظاهر شد. در نزدیکی حجره ما در بازار اصفهان یک کشیکچی ( محافظ و نگهبان مغازه ها) به نام هالو بود. در آن لحظه که آن شخص حاضر شد ، خوب نگاه کردم، دیدم همان هالوی اصفهان است. حضرت به او فرمود : اثاثیه که دزد از او برده است، به او برسان ! و او را به مکه ببر! و به ناگاه ناپدید شدند . آن شخص به من گفت در فلان ساعت از شب به فلان جا بیا تا اثاثیه ات را به تو برسانم! وقتی آنجا حاضر شدم، او هم تشریف آورد و بستهی پول و اثاثیه ام را به دستم داد و فرمود: درست نگاه کن وببین اموال و اثاثیه ات تمام است؟ بسته را باز کردم و دیدم چیزی از آنها کم نشده است. فرمود برو اثاثیه ی خود را به کسی بسپار! و فلان زمان و فلان مکان حاضر باش تا تو را به مکه برسانم! من سر موعود حاضر شدم و او هم حاضر شد . فرمود: پشت سر من بیا ! به دنبال او راه افتادم مقدار کمی از مسافت که طی شد ، به ناگاه خود را در مکه دیدم . فرمود: بعد از اعمال حج ،در فلان مکان حاضر شو تا تو را برگردانم و به رفقای خود بگو: با شخص دیگر از راه نزدیکتر آمده ام تا متوجه نشوند.
پس از اعمال حج در موعود مقرر حاضر شدم و جناب هالو مرا به همان طریق به کربلا بازگرانید. آن جناب در مسیر رفت و برگشت و به ملایمت با من سخن می گفت، امّا هر وقت می خواستم بپرسم که آیا شما همان هالوی بازار اصفهان هستید، هیبت او مانع از پرسیدن میشد.
هنگامی که کربلای معلّا رسیدیم، رو به من کرد و فرمود: آیا حق محبت من برگردن تو ثابت شد؟ گفتم : بلی فرمود : تقاضایی دارم که وقتش از تو خواهم خواست تا برایم انجام بدهی. و آنگاه از من جدا شد.
......به اصفهان آمدم و برای رفت و آمد مردم در خانه نشستم . روز اول دیدم جناب هالو وارد شد خواستم از جای خویش برخیزم و به خاطر مقامی که از اودیدهام ،او را اکرام و احترام نمایم که با اشاره بامن خواست در جایم بنشینم و چیزی نگویم . آن گاه به قهوهخانه رفت و پیش خادم ها نشست و در آنجا مانند خدمتکاران چای خورد و قلیانی کشید . بعد از آن ، خواست برود ، نزدمن آمد و آهسته فرمود: آن تقاضایی که از تو داشتم ، این است که روز پنج شنبه دو ساعت به ظهر مانده به منزل بیایی تا کارم را به تو بگویم! آن گاه آدرس منزلش را داد و تأکید فرمود سر ساعتی که گفتم، به این آدرس بیا نه زودتر و نه دیرتر.
در روز موعود ، با خودم گفتم: چه خوب است ساعتی زود تر بروم تا فرصتی بیابم در کنار هالو بشینم و احوال امام زمان را از او بپرسم . شاید به برکت همنشینی با هالو من هم آدم بشوم. به آدرسی که فرموده بود رفتم ؛ اما هر چه گشتم، خانه ای او را پیدا نکردم . ساعتی گذشت تا آن که رأس ساعتی فرموده بود، به ناگاه خانهاش را یافتم. آمدم در بزنم ، دیدم در باز شد و سید بزگواری غرق نور، عمامهای سبز به سر و شال مشکی به کمر، از خانهی هالو خارج شد. به ناگاه دیدم که هالو نیز به دنیال آن سید از خانه خارج و با تواضع و احترام فوق العاده ای به دنبال آْن جناب روان شد در آن هنگام شنیدم که هالو به آن بزرگوار می گفت: سیدی و مولای! خوش آمدی!لطف فرمودید به خانه ی این حقیر تشریف آوردید!! هالو تا انتهای کوچه او را بدرقه کرد. و بازگشت. در هاله ای از تعجب و حیرت پرسیدم : هالو او که بود پاسخ داد : وای برتو ! مولا خود را نشناختی؟ او حجت بن الحسن (ع) بود که در آخرین روز عمرم لطف فرموده، به دیدارم آمده بود....و اما از تو می خواهم که فردا صبح به ابتدای بازار بروی و حمالها و کشیکچیها را با خود به این خانه بیاوری! در این خانه باز خواهد بود و وقتی به آن وارد میشوید، من از دنیا رفتهام کفم را به همراه هشت تومان پول آماده کردهام و در گوشهای اتاق گذاشتهام. آن را بردار و با کمک دیگران بدنم را غسل بده و کفن کن و در قبرستان تخت فولاد به خاک بسپار!!.
صبح جمعه، غریبانه جنازه ی اورا برداشتم وپس از غسل و کفن، در گوشه ای از قبرستان تخت فولاد به خاک سپردیم. وقتی خاکها را روی بدن مطهرش ریختند غرق اشک و آه فریاد و فریاد زدم مردم! هیچ کدام از شما او را نشناختید او یکی از اولیای خدا و امام زمان (ع) بود.
آن گاه به سراغ همسفران مکهام رفتم و همه را جمع کرده، به خانهی آیت الله روضاتی رضوان الله تعالی علیه بردم وخطاب به آن جناب گفتم: آقا! همهی همسفرانم شاهدند که در طول سفر حج از آنها جدا شدم ... عاقبت امام زمان (ع) مرانجات داد و کسی که به دستور حضرت، اموال و اثاثیهام را به من بازگرداند و مرا به مسجد الحرام و از آنجا دوباره به کربلا رسانید، هالو بود.
آیت الله سید محمد چهارسوقی، به محض شنیدن این کلام ، سراسیمه و گریان به سوی تخت فولاد حرکت کرد و موجی از مردم نیز به همراه او روان شدند. به سرعت خود را به قبر هالو رسانید و بر روی قبر انداخت و گریهها کرد و وقتی از روی قبر برخاست، رو به جمعیت کرد و فرمود مردم اصفهان در همین جا به شما وصیت می کنم که من مردم، مرادی این جا در کنار قبر هالو دفن کنید، میخواهم وقتی امام زمان به زیارت قبر هالو تشریف می آورند، از روی قبر من عبور کنند و نگاهی هم به قبر من بیندازند.
مرحوم میرزا حسین کشیکچی مشهور به هالو (متوفی 1309 ه ق) که بدن مطهرش در بهشت تخت پولاد ، خاک تابان جنوب زاینده رود آرام گرفته است ، حکایتی شگفت انگیز دارد که از قول مرحوم حاج آقا جمال اصفهانی در کتاب عبقری الحسان نقل گردیده است.
سلام!
همه دوستان از این شعار استعماری
«فرزند کمتر زندگی بهتر»
چیزهایی شنیدید،
حالا این نکته رو هم توجه بفرمایین بد نیست:
گفتگو با حجه الاسلام وافی در ویژه نامه دانش پژوه شماره77 مهرماه 1390
اگه عکس درست پیدا نیست،
آنرا بزرگ کنید و
مطالعه بفرمایین!
مرجع تقلید
شعار فرزند کمتر زندگی بهتر توطئه یهود است
آیتالله العظمی جعفر سبحانی گفت : قرآن میزان رابطه ی مسلمانان با دولتهای خارجی را مشخص میکند و الآن مساله ی رابطه با آمریکا و رژیم صهیونیستی را باید از آیات قرآن استخراج کنیم .
وی افزود : باید بررسی کنیم که آیات قرآن اجاز میدهند رابطه برقرار شود و یا نه و نمیتوان از روی شعار و احساسات سخن گفت و باید روی آیات و متون اهلبیت (ع) نظر داد .
این مرجع تقلید خاطرنشان کرد : مطابق قرآن نباید کافران را دوست خود قرار دهیم و قرآن برای قطع رابطه با کفار علتهای مختلفی را ذکر میکند .
وی با اشاره به آیه 1 سوره ممتحنه به داستانی در سال 8 هجرت اشاره کرد و اظهار داشت : کافران به دین شما کافرند و پیامبر و شما را از مکه بیرون میکنند و این راندن هنوز مستمر است و از زمان رسالت پیامبر تا نزول این آیه به طور مستمر مسلمانان را از مکه بیرون میرانند .
آیتالله العظمی سبحانی اذعان داشت : خشم اینها این است که شما موحد هستید و مسلمانان نباید با کفار ارتباط ایجاد کنند ، چه برسد به مسلمانی که اول از مکه بیرون آمده تا برای رضای خدا جهاد کند .
وی گفت : در این آیه آمده است که جاسوسی ، که خبر جهاد پیامبر برای فتح مکه را داد ، خیال نکند که عملش پنهانی است و آشکار نمیشود ، در حالی که خدا را نشناختهاند ، برای حق تعالی همه چیز آشکار است .
این مرجع تقلید خاطرنشان کرد : هر کسی ، که اسرار نظامی را به دیگران منتقل کند ، گمراه شده و از راه راست دور است .
وی تصریح کرد : رابطه ی قوای کافر با مسلمانان رابطه ی گرگ و میش است و قوای کافر دائما میخواهند به ملل اسلامی ضربه بزنند .
آیتالله العظمی سبحانی در ادامه بیان داشت : اگر کفار بر شما مسلط شوند دشمن شما هستند و اگر میآیند افغانستان و عراق خیال نکنید که قصد خدمت دارند بلکه تاکنون هزاران نفر را در این کشورها کشتهاند .
وی خاطرنشان کرد : دشمنان با وسایل نظامی و اعمال قدرت انسانها را میکشند و مابقی ، که ضعیف هستند ، را با زبانشان رنج میدهند .
این مفسر قرآن کریم ادامه داد : وحی الهی از 14 قرن پیش گفته که با کفار رابطه برقرار نکنید زیرا آنها دشمن شما هستند ، زخم زبان میزنند و کشور اسلامی را به کفر برمیگردانند .
وی اظهار داشت : تاریخ آندلس ، که به زبانهای مختلف نوشته شده است ، را بخوانید و خواندن این قصه آیه 1 سوره ممتحنه را مجسم میکند .
آیتالله العظمی سبحانی گفت : بهترین کمک فرزند است و این شعار ضدقرآنی و باطل ، که اولاد کمتر زندگی بهتر ، را ترک کنید .
این مرجع تقلید در ادامه تأکید کرد : این شعار خلاف قرآن است و از یهود آمده و در مغز مسئولین قبلی بوده و پخش شده است .
وی افزود : خانهای که اولاد در آن بیشتر باشد نشاط است و پدر و مادر در موقع پیری شاداب هستند و تنها نمیمانند .
آیتالله العظمی سبحانی در پایان به روز قیامت اشاره کرد و گفت : روز قیامت هر کسی به فکر خودش است و کاری به کسی ندارد و محشر به قدری وحشتناک است که میان همه فاصله میاندازد .
همنشینی و شکل گیری شخصیت
همنشینی مؤثر است . مصاحبت اثر دارد . نفس انسانی خوپذیر است . انسانی که با انسانی مدتی به سر برده است می بینی چنان از یکدیگر خو گرفته اند که احوالات هر یک حکایت از دیگری می کند بلکه مطلقا همنشینی اثر دارد . مثلا شاگرد بر اثر مصاحبت با استاد، از سیرت و خوی استاد حکایت می کند و همچنین فرزند از پدر که «الولد سر ابیه .» به قول خواجه عبدالله انصاری: دود از آتش چنان نشان ندهد و خاک از باد که ظاهر از باطن و شاگرد از استاد .
غرض، این که مصاحبت مطلقا مؤثر است حتی در حیوانات، بلکه در جمادات، به قول شیخ اجل سعدی :
گلی خوشبوی در حمام روزی
رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من گلی ناچیز بودم
ولیکن مدتی با گل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم
حالا این معنا را بالا ببرید . در مصاحبت با ملکوت عالم، با حقیقت عالم، با خدای عالم در نظر بگیرید . اگر چنین توفیقی پیدا کردیم که توانستیم همواره و در همه حال عندالله حضور داشته باشیم، چه خواهیم شد؟ ! خوشا به حال کسانی که همواره مصاحبت با خدایشان دارند، جلیس و انیس آنان خدایشان است .
آن هایی که همنشینی با خداوند عالم دارند، کسانی هستند که اسمای جمالی و جلالی خداوند سبحان در ایشان رسوخ کرده است . جوادند، رحیمند، عطوفند، عالمند و همچنین دارای دیگر اسماء الله هستند .
توصیه هایی از حضرت آیت الله علامه حسن زاده آملی
http://www.askdin.com/thread3490.html