11- کسی که به تاریخ و سیاست توجهی ندارد، بخواهد یا نخواهد معنی دینداری واقعی را گم کرده است، و کسی هم که سیاست و تاریخ را از منظر دیانت ننگرد بازیچهی سیاستبازانی خواهد شد که میخواهند تاریخ خود را بر بشریت تحمیل کنند و قدرت را در دست گیرند. در حالیکه انقلاب اسلامی بستری است تا در آن بستر تاریخ و سیاست از منظر دین تعریف گردد و در بستری معنوی مدیریت شود تا حاکمان از حقیقت فاصله نگیرند.
اگر از یک طرف روشنفکران ما گرفتار نگاه غربزدگی شدند و خواستند جایگاه انقلاب اسلامی را در ادامهی تاریخ غرب جستجو کنند، و از طرف دیگر بسیاری از متدینین ما نیز بدون آنکه جبهههای فکری و تاریخی را بشناسند و شخصیت افراد را بر اساس جبهه و جهتی که انتخاب کرده ارزیابی کنند، تنها شخصیت افراد را در حرکات و سکنات و فضائل و رذائل فردی آنها جستجو میکنند، بدون آنکه به جهت و سمت و سویی که افراد در آن قرار میگیرند توجه نمایند. این بهواقع موجب معضل بزرگی شد که بعضی از نخبگان دینی نتوانستند جایگاه و سمت و سوی انقلاب اسلامی را بشناسند و با اندک ضعفی که از مدیری از مدیران نظام اسلامی دیدند، از حضور خود در جبههی انقلاب اسلامی کنار کشیدند. مباحث انقلاب اسلامی با توجه به چنین نقیصهای سعی دارد خطرات چنین غفلتی را گوشزد کند و نگاه متدینین را به رویکردهای کلی انقلاب اسلامی معطوف دارد.[1]
[1] - در راستای توجه به جبهههای کلی در اسلام، پیامبر خداf در رابطه با حضور و عدم حضور در جبههای که علیu قرار دارند، فرمودند: «فَإنّهُ لَوْ عَبَداللهَ عَبْدٌ سَبْعینَ خَریفاً تحتَ المیزاب قائماً لیلهُ، صائماً نهارُه، وَ لَمْ یکُنْ لَهُ ولایةُ علیبنابیطالبu لَأکَبَّهُ اللهُ عَلَی مِنْخَریهِ فِی النّار»؛ اگر بندهای خدای را هفتادسال زیر ناودان کعبه عبادت کند در حالی که شبها به نماز ایستاده و روزها، روزهدار است و ولایت علیبنابیطالبu را نداشته باشد، از بینی او را در آتش میاندازند. (تفسیرجنابادی، ج4 ، ص228)