5 - روشن است که «لعن»گفتن مقولهای متفاوت از ناسزاگفتن و فحشدادن است،
فحشدادن شأن یک مسلمان نیست همچنان که علیu فرمودند: « إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ»[1] به خدا سوگند دوست ندارم شما از دشنامدهندگان باشید.
ولی «لعن»کردن یک نوع بیزاریجستن از ظلم و ظالم و فاصلهگرفتن از راه سپاه اهل باطل و موجب قرب به جبههی امام حسینu میشود !
و اینکه در دل ما جایی برای همراهی با ظلم و ظالم نیست.
همانطور که خداوند بر اهل کفر لعنت میکند و لعنت لعنتکنندگان را نیز بر آنها میفرستد و میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ».[2]
کسانى که دلایل روشن، و وسیلهی هدایتى را که نازل کردهایم، بعد از آنکه در کتاب براى مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت مىکند؛ و همه لعنکنندگان نیز، آنها را لعن مىکنند.
وقتی به عمرسعد «لعنت» کردیم به این معنی است که دیگر در اردوگاهی که شخصیت عمرسعد هست، جای ما آنجا نیست !
و با توجه به لعنتهای جامعی که در آن زیارت هست، راه برای انتخاب جایگاهی در کنار امام حسینu آسان میگردد.
پس هرجا که شخصیتهای مورد لعن در زیارت عاشورا آنجا نباشند جای ما آن جا خواهد بود که جایگاه همراهی و همدلی با امام حسینu است.
و در آن حال تولّی و تبرّی از حالت ذهنی خارج میشود و صورت کاربردی به خود میگیرد و این به معنی پاشیدن تخم کینه نیست،
بلکه به معنی آن است که پروندهی کربلا مفتوح است و ما میتوانیم با امام حسینu اتحاد روحانی برقرار کنیم و متوجه باشیم «سپر از دست مینداز که جنگ است هنوز» مواظب باش در این جنگ در جبههی باطل قرار نگیری؛ که کل یوم عاشورا و کل ارض کرببلا!!