حجه الاسلام معمار منتظرین می فرمودند:
حرکتشون از کربلای معلا شروع شده بود؛ می فرمودند: من یک صحرایی استاد ندیده ای هستم که کربلا مرا به مقصود رسانید!
حاج آقا را اگر بخواهیم برای عزیزان خواننده تعریف کنیم، مصداق کامل فطرت بودند. تمام زوایای وجودی ایشان، جوشیده از فطرت الهی بود. فطرتی که در همه ماها وجود دارد و بالسویه هست؛ فطرت الله التی فطر الناس علیها، لاتبدیل لخلق الله، ذالک الدین القیم.
فطرت آن ساختمان اولیه ای است که خداوند متعال به هر کسی مرحمت فرموده است. حاج آقا دقیقا یک فطرت شکوفا شده بودند؛ یک فطرت احیا شده بودند. یک موقعی می فرمودند: موتور من در کربلا روشن شد؛ توسل موتور بنده را روشن کرد.
خدای متعال همه چیز به ما مرحمت فرموده است؛ ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی؛ آنچه که انسان برای رسیدن به قرب خداوند متعال به آن احتیاج دارد، خداوند متعال، در وجود و فطرت او قرار داده است. عمده این است که اینها به فضل الهی احیاء شود. و این بزرگوار به توفیق الهی، با استمداد از اهل البیت، معارف قرآن و عترت و عمل به آنچه که می دانستند، توانستند در پرتو محبت و جذبه الهی، آنها را احیا کنند.
یکی از فرمایشات آن بزرگوار این بود که: خداوند به هر شیعه ای چاه سرخانه مرحمت فرموده است؛ در درون هرکسی خداوند این چاه را قرار داده است. به جای این که مرتب از بیرون آب داخل این چاه بریزید، مشغول کندن و کاوش در درون همین چاه باشید؛ خودمان مقنی وجود خودمان باشیم.
خداوند متعال نعمتی مرحمت فرموده به نام «تفکر» که اگر با این تفکر (که در حقیقت حکم کلنگ وجود ما را دارد) مشغول کندن و پایین رفتن شویم، کم کم به آن حقیقتی که خداوند در درون ما قرار داده است، می رسیم.
کربلا چه نقشی در این احیاء دارد؟ انسان اگر بخواهد چاه عمیقی را که به تعبیر این بزرگوار متصل به حوض کوثر است، احیا بکند، شکوفا بکند، از دو طریق یا به تعبیر دیگر در کنار دو راه می تواند استفاده کند: یکی از طریق دعا و دیگر از طریق تفکر و اندیشیدن، که ابزار بسیار مهمی است برای معرفه النفس.
این بزرگوار در کربلا با عنایات حسینی، خداوند متعال کمکشون کرد و توانستند به آن چیزی که در درونشان هست، راه پیدا کنند و آنها را عرضه کنند به حریم قرآن و عترت. و با دستگاه قرآن و عترت که دستگاه تصفیه کننده افکار و حالات وجودی انسان است، آرام آرام به فطرت الهی نزدیک شوند.