تاریخیبودن یک اندیشه به آن معنی است که در طول تاریخِ آن ملت، دست و دلها به سوی آن اندیشه دراز بوده است و هرگاه آن اندیشه پا به میدان گذاشته با تمام وجود آن را پذیرفته، حال باید از خود بپرسیم برای مردم ایران آیا «انقلاب اسلامی» یک اندیشهی تاریخی بوده و یا تجدد و فرنگی مآبی؟
آیا نمیتوان گفت آن گروه از مردم ایران که گرفتار فرنگیمآبی شدند و دیگر زبان مردم را نمیفهمند به جهت آن است که از تاریخ ملت ایران بیرون افتادهاند، تا آنجا که ایرانیبودن خود را با منظری که غرب به آنها مینمایاند، در ایران باستانِ قبل از اسلام دنبال میکنند؟ انقلاب اسلامی راهی است تا این گسستگیها جبران شود و غربزدگی بهکلی از روح ملتی که میتواند با تاریخ دینی خود زندگی کند برچیده شود و از این جهت انقلاب اسلامی مرحلهی گذار ملت است از غربزدگی که منشأ گسست و تنفر بین آحاد افراد بوده و هست، به سوی اُخوتی که همهی دستها و دلها را یگانه میکند.
15- تبیین بنیاد فلسفهی انقلاب اسلامی ضروریترین مؤلفهی سیاسی دوران ما است تا نحوهی تأثیر دین در عصر غیبت و نقش ولایت تکوینی حضرت ولیعصر g معنی خود را بنمایاند و ریشهی حماسهسازی انقلاب اسلامی معین گردد و غفلت از این موضوع غفلت از رسالت تاریخی کسانی است که این غفلت شایستهی آنها نیست و موجب یکنوع محافظهکاری ننگین خواهند شد.
امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» به عنوان مسلمانی ژرفاندیش و عارفی حماسی، ناظر به منظری بود که چشم فرهنگ مدرنیته سالها نسبت به آن نابینا شده بود و از ساحتی سخن میگفت که فرهنگ مدرنیته امکان درک آن را نداشت و لذا مدرنیسم همچون نابینایی بیخرد با انقلاب اسلامی درگیر شد و راز شکستهای پیدرپی غرب از انقلاب اسلامی را باید در این نکتهی مهم جستجو کرد زیرا فرهنگ غربی خود را از امکانهای معنوی عالم هستی بیرون انداخته است.
انقلاب اسلامی آمده است تا بشریت را با امکاناتی آشنا کند که ماوراء جهانی است که فرهنگ مدرنیته در آن زندگی میکند و با عقلِ پژمردهی خود میخواهد ادامهی حیات دهد.
11- کسی که به تاریخ و سیاست توجهی ندارد، بخواهد یا نخواهد معنی دینداری واقعی را گم کرده است، و کسی هم که سیاست و تاریخ را از منظر دیانت ننگرد بازیچهی سیاستبازانی خواهد شد که میخواهند تاریخ خود را بر بشریت تحمیل کنند و قدرت را در دست گیرند. در حالیکه انقلاب اسلامی بستری است تا در آن بستر تاریخ و سیاست از منظر دین تعریف گردد و در بستری معنوی مدیریت شود تا حاکمان از حقیقت فاصله نگیرند.
اگر از یک طرف روشنفکران ما گرفتار نگاه غربزدگی شدند و خواستند جایگاه انقلاب اسلامی را در ادامهی تاریخ غرب جستجو کنند، و از طرف دیگر بسیاری از متدینین ما نیز بدون آنکه جبهههای فکری و تاریخی را بشناسند و شخصیت افراد را بر اساس جبهه و جهتی که انتخاب کرده ارزیابی کنند، تنها شخصیت افراد را در حرکات و سکنات و فضائل و رذائل فردی آنها جستجو میکنند، بدون آنکه به جهت و سمت و سویی که افراد در آن قرار میگیرند توجه نمایند. این بهواقع موجب معضل بزرگی شد که بعضی از نخبگان دینی نتوانستند جایگاه و سمت و سوی انقلاب اسلامی را بشناسند و با اندک ضعفی که از مدیری از مدیران نظام اسلامی دیدند، از حضور خود در جبههی انقلاب اسلامی کنار کشیدند. مباحث انقلاب اسلامی با توجه به چنین نقیصهای سعی دارد خطرات چنین غفلتی را گوشزد کند و نگاه متدینین را به رویکردهای کلی انقلاب اسلامی معطوف دارد.[1]
[1] - در راستای توجه به جبهههای کلی در اسلام، پیامبر خداf در رابطه با حضور و عدم حضور در جبههای که علیu قرار دارند، فرمودند: «فَإنّهُ لَوْ عَبَداللهَ عَبْدٌ سَبْعینَ خَریفاً تحتَ المیزاب قائماً لیلهُ، صائماً نهارُه، وَ لَمْ یکُنْ لَهُ ولایةُ علیبنابیطالبu لَأکَبَّهُ اللهُ عَلَی مِنْخَریهِ فِی النّار»؛ اگر بندهای خدای را هفتادسال زیر ناودان کعبه عبادت کند در حالی که شبها به نماز ایستاده و روزها، روزهدار است و ولایت علیبنابیطالبu را نداشته باشد، از بینی او را در آتش میاندازند. (تفسیرجنابادی، ج4 ، ص228)
10 -اگر بتوانیم حادثهی انقلاب اسلامی را با یک فهم کلی و با جامعیتی از آگاهی و خودآگاهی و دلآگاهی درک کنیم، میتوانیم جایگاه حقیقی انقلاب اسلامی در حال و آینده را، در روح و روان آدمها بشناسیم و معنی آنکه میگوییم: «هرکس وارد اردوگاه انقلاب اسلامی نشود، از تاریخ بیرون میافتد و بیتاریخ میشود» را دریابیم.
درد بزرگ آن است که در فضای فرهنگ مدرنیته، تفکر آزاد به حاشیه رفته است، در حالیکه فهم انقلابی که بنا است ماوراء فرهنگ مدرنیته با انسانها سخن بگوید، نیاز به تفکر آزاد دارد و رمز شکست سیاسی نخبگانی که با روحیهی سیاسیکاری و با روشهای غربی با انقلاب اسلامی برخورد کردند، همین بوده و هست.
به تجربه روشن شده که امکانات ذاتی انقلاب اسلامی از نظر فرهنگی آنقدر عمیق است که هرگز اجازه نمیدهد اندیشههایی را که اهدافی جدای از اهداف انقلاب اسلامی دارند، بر آن تحمیل کنند و بر اساس همین غنای فرهنگی که داشت، توانست از راهکارهای سکولاریتهای که در دوران سازندگی و اصلاحات بر آن تحمیل شد خود را بیرون بکشد و توجه به عدالت و معنویت را بازسازی کند و رویکرد به انتهای با برکتی که نظر به حاکمیت حضرت مهدی g دارد را دوباره به متن انقلاب باز گرداند.
9- مقام معظم رهبری«حفظهاللهتعالی» در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری دولت دهم فرمودند:
«بعضی از مدیریتها در بخشی از برهههای این سی سال زاویههائی با مبانی انقلاب داشتند؛ اما ظرفیت انقلاب توانست اینها را در درون خود قرار بدهد؛ آنها را در کورهی خود ذوب کند؛ هضم کند و انقلاب بر ظرفیت خود، بر تجربهی خود بیفزاید و با قدرت بیشتر راه خود را ادامه بدهد. آن کسانی که میخواستند از درونِ این نظام، به نظام جمهوری اسلامی ضربه بزنند، نتوانستند موفق بشوند. انقلاب راه خود را، مسیر مستقیم خود را با قدرت روزافزون تا امروز ادامه داده است و همهی کسانی که با انگیزههای مختلف در درون این نظام قرار گرفتهاند، خواسته یا ناخواسته، به توانائیهای این نظام کمک کردند. به این حقیقت بایستی با دقت نگاه کرد؛ این ظرفیت عظیم، ناشی از همین جمهوریت و اسلامیت است؛ از همین مردمسالاری دینی و اسلامی است؛ این است که این ظرفیت عظیم را بهوجود آورده است. و راز ماندگاری و مصونیت و آسیبناپذیری جمهوری اسلامی هم این است و این را جمهوری اسلامی در ذات خود دارد و إنشاءالله آن را همواره حفظ خواهد کرد.»1388/05/12.
چنانچه ملاحظه میفرمایید در بیانات ایشان موضوع ذاتداشتنِ انقلاب اسلامی مطرح شده و این مبنای اصلی کتاب حاضر است که نویسنده پس از روشنکردن معنی ذاتداشتن انقلاب اسلامی، سعی دارد نسبت صحیحی را که هرکس باید با این انقلاب داشته باشد، تبیین کند.